پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

پانیذ

شیرین ترین سفر در شهداد

از سفر باز گشتیم ، سفر از ما باز نمی گردد ...  شهر خیالی و مسحور کننده کلوت ها ، تپه هاي تخم مرغي شکل، طلوع و غروب بي نظير آفتاب کوير، شبهاي پرستاره، سکوت دل انگيز و شنهاي روان را برای اولین بار با دخترم لمس کردیم و لذت بردیم ، عاشقش شدم آن لحظه که وارد رودخانه شنی شدیم و صدای خنده اش تمام بیابان لوت را پر کرده بود ، به سرعت کفش هایش را از پا درآورد و همجون فرشته ها شروع به دویدن کرد و با شوقی فراوان از من می خواست که کفش هایم را همچون او از پا درآورم و لذت کویر را با تمام وجود احساس کنم ، عاشقترش شدم وقتی پابه پای من و دیگر اعضای گروه راه می رفت و از احساساتش در مورد کویر با صدای بلند برایم صحبت می کرد و شوری وصف ناشدنی تمام وجودم ر...
27 بهمن 1392

نوروز خود را چگونه گذراندید؟

یک روز با مامان و بابا رفتم کاخ سعدآباد بعد هم با مامان و بابا و خانواده عمو جون رفتیم سمت شمال _ در مسیر فیروزکوه  در مسیر شمال روی چمن ها دراز کشیدم ... راه رفتم و بازی کردم  سه روز آخر تعطیلات هم با بابا و مامان رفتیم یزد ... خیلی خوش گذشت ... این بود انشای من .... ...
22 فروردين 1392

سفر به شمال و مشهد

ناگزیر از سفرم بی سر وسامان چون باد به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد كوچ تا چند؟ مگر میشود از خوش گریخت؟ بال تنها غم غربت به پرستو ها داد دو سفر در فاصله کمتر از سه هفته ...  در نمک آبرود همراه با همسفرهای دوست داشتنی و مهربانمان  در کلاردشت  در مشهد خانه خاله سپیده که کلی هم به همه ما خوش گذشت  ...
28 آذر 1391

بگو رفته شمال ....

امروز هم کسی اگر صدایم کرد بگو خانه نیست بگو رفته است شمال می خواهم به جنوب بیندیشم می خواهم به آن پرنده ی خیس،به آن پرنده ی خسته به خودم بیندیشم...! گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پسˏ گریه های بی وقفه ام پنهان کنم همین خوب است همین خوب است! و عشق و علاقه شدید دخترک به آب بازی در این سفر ...  و آنقدر بازی کرد تا ....   ...
30 مهر 1391

سفر به اصفهان و شیراز

خوشا شيراز و وضع بي مثالش خداوندا نگه دار از زوالش به شيراز آي و فيض روح قدسي بجوي از مردم صاحب كمالش در هفته ای که تهران تعطیل بود سفری 5 روزه به اصفهان و شیراز داشتیم سفری که نقش مهمی در آینده مان داشت ، لذت بردیم ، خود را جاگذاشتیم و بازگشتیم  به ادامه مطلب هم سر بزنید !!!!   ...
26 شهريور 1391

سفر به آذربایجان شرقی

سفر یعنی زندگی ....  و عشق سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست ..... تعطیلات خرداد بهانه ای شد برایمان تا به اتفاق دو دوست خوب و مهربان ( خاله الناز و خاله سپیده ) به شهر زیبای تبریز سفر کنیم ، شهری که دوست داشتیم ببینیمش و فرصت نداشتیم ، تبریز ـ جلفا ـ تالش .. انگار بهشت همین جاست ، روی همین زمین ، کافی است چشم بازکنیم و ببینیم ، هم کوه دیدیم ، هم صحرا ، هم آبشار ، هم جنگل ، هم دریا، هم گفتیم ،هم خندیدیم و هم لذت بردیم. مگر بهشت چیزی فراتر از این ها دارد ؟؟؟؟ چندتا عکس در ادامه مطلب  روستای زیبای کندوان ( به ترتیب از راست یکی درمیان ترانه ، پانیذ، آرشیدا . دوتای دیگر هم از بچه های روستا هستند )  بازهم کندوان با...
27 خرداد 1391

سفر به جزیره زیبای کیش

وطن یعنی خلیج تا ابد فارس  آرشی دگر خواهم شد می روم بر بالای دماوند کمان بر خواهم کشید و تیری زنم اینبار سوی جنوب نه سوی سمرقند آرشی دگر خواهم شد می روم بر بالای دماوند کمان بر خواهم کشید و تیری زنم اینبار سوی جنوب نه سوی سمرقند تیر می رود جان من نیز جان می دهم پر پر شوم چون گل یاس ولی دلشاد از آنم که تیر می رود می رود و نشیند آن سوی خلیج فارس فریاد بر آرد و رسا گوید: این مرز ایران است بیشه ی شیران است دست ددان کوته زین دیار باد نام خلیج فارسش تا همیشه جاودان است   ...
18 خرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانیذ می باشد