مرا ببخش دخترم
به عابری برخورد کردم ، به او گفتم ببخشید عابر گفت : شما ببخشید ندیدمتان و در کمال ادب و احترام از هم خداحافظی کردیم و هر یک به راهی ... در خانه مشغول انجام کاری هستم و دخترم برایم عروسک میاورد برمی گردم و به او برخورد می کنم ، در کمال عصبانیت می گویم : حواست کجاست ؟؟ دخترک دلش می شکند ... برای من عروسک آورده بود با لبخند و من ... به او می گویم معذرت می خواهم و او می گوید : مامان من خیلی دوستت دارم ... مرا ببخش دخترکم ... می دانم این روزها حواسم نیست به تو به تو که حال می توانم با شجاعت بگویم که فقط سهم من هستی ... تو تمام دنیای من هستی ... مرا ببخش برای همه روزهایی که با عروسکت کنارم آمدی و گفتم نه : الان نمی تو...