پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

پانیذ

اهل هیچستانم

1391/12/27 13:31
نویسنده : مامان سارا
395 بازدید
اشتراک گذاری

غرق در پختن کتلت ها، دخترک را کنارم نشانده ام تا اگر هوسی کرد بلافاصله کتلتی به او بدهم، رفتم تا سال های قبل ، تا کتلت های یک دست و یک شکل و یک اندازه مادرم ، همه چیز عوض شده است آن زمان ها کتلت ها را قایم می کردند تا از دست بچه ها در امان باشد اما امروز از بچه هایمان خواهش می کنیم منت بر سرمان بنهند و کتلتی نوش جان کنند. واقعا همه چیز عوض شده اما مطمئنم هنوز چیزهایی تغییر نکرده ، این که هر فرزندی دلش برای خانواده اش و برای مادرش تنگ می شود ، این که هر مادری باید تمام تلاشش را بکند که خانواده را حفظ کند ، خانواده ای که شاید این روزها برای من تبدیل به سرزمینی بی آب و علف شده ، خانواده ای که این روزها برای من فقط خلاصه شده در همسر و فرزندم ، گاهی نگران ریشه ام می شوم ، ریشه ای که در آستانه خشک شدن و سوختن است و بلافاصله سهراب را به یاد می آورم و زمزمه می کنم : 

اهل هیچستانم 

نسبم شاید برسد به گیاهی در هند 

به سفالینه ای از خاک سیلک 

نسبم شاید ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

حمید
27 اسفند 91 15:40
قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق قهرمانان را بیدار کند.
الناز
31 فروردین 92 13:36
سارای عزیزم شاید رابطه ای نزدیک چیزی نباشد که این روزها با خانواده ات داشته باشی. اما مطمئنم که هر دو هم را دوست دارید. تو زودتر از آنها درک کن که با هم تفاوت دارید و بهشون فرصت بده با تغییر کنار بیان.
پانیذ
14 تیر 92 23:56
سلام..وبلاگتون خیلی قشنگ بود..امیدوارم همیشه سایتون بالا سره پانیذ جون باشد..اسم من هم پانیذه..از وبلاگتون خوشم اومد..ممنون..بای..
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانیذ می باشد