پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

پانیذ

پاییزانه

1392/8/29 15:31
نویسنده : مامان سارا
390 بازدید
اشتراک گذاری

صیح یک روز دلگیر و ابری پاییزی که احساس می کنی سخت و سنگین به رختخوابت دوخته شدی و مغزت از شدت هجوم بیرحمانه افکار اندازه یک توپ بزرگ و سنگین شده کافیه که یک دختر کوچولوی دو ساله داشته باشی که با لبخند شیرینش سلام کنه و بگه " مامان من صبحانه می خوام " اون لحظه است که دیگه همه سفتی و سختی و سنگینی ازت جدا می شه و مثل فنر از جا می پری تا کنار این نازنین کوچک باشی ، با وجود همه افکار آزاردهنده تا خود شب روی پا می مونی و به همه امورات روزانه ات می رسی از بازی و نقاشی و گل بازی با دختر کوچولوت تا آشپزی و تمرین موسیقی و ورزش روزانه ووو ، این میون مدام به آینده مبهم خودت و دخترک هم فکر می کنی ولی باز سرپایی و زندگی می کنی، شاید معجزه مادر بودن همینه که می تونه بهت کمک کنه تا زندگی کنی و به فرزندت هم امید به زندگی بدی ... 

پ . ن : دوربین خراب شده و عکس جدید نداریم اما این یکی از همون لبخندهایی است که می تواند کالری روزانه جسم و روح را تامین کند . 

پ . ن برای دخترم : نازنینم مرا ببخش برای این روزهایم که کمی تلخ شده ام ، بذار به حساب هوای پاییز،  قول می دهم که بهار خوبی برای تو و خودم بسازم در این هوای پاییزی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الناز
2 آذر 92 9:39
سارای عزیزم تو مامان فوق العاده ای هستی که با این همه مشغولیت ذهنی و فیزیکی با این جمله از جات بلند میشی و یه روز خوب رو شروع می کنی. رفتار من هنگام ناراحتی صلا این طوری نیست.
مامان سارا
پاسخ
الناز عزیز خودم هم گاهی اوقات متعجبم که چگونه ؟؟!!!
مامان آرینا موفرفری
16 دی 92 0:06
مادر ، واقعا همتا نداره. امیدوارم همه روزه های زندگیت سبز و بهاری باشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانیذ می باشد